عشق به طبیعت و زیباییهای آن منشأ آفرینش بسیاری از آثار هنری بوده است. آفرینش صورت هنری مبتنی بر شهود هنرمند است. موضوعِ این شهود, طبیعت و زیباییهای بیکران آن است. آنچهکه بنیان شهود هنری است, نظارة بیآلایش هنرمند است نسبت به طبیعت که اصطلاحاً مفتوح بودنِ هنرمند در برابر طبیعت نامیده میشود. آنگونه که طبیعت بهعنوان موضوع (Subject) حقایق خود را بر هنرمند آشکار میکند. طبیعت در نگرش مکانیکی، برابر نهاده شده (Object) است امّا در عالم هنر، طبیعت، سوژه (Subject) است و هنرمند ابژة طبیعت، یعنی برابر نهاده شدة طبیعت است و نه بالعکس! هنرمند به سخن طبیعت گوش فرا میدهد. در اینگونه مواجهه با طبیعت است که سوژه یا طبیعت، حقایق و زیباییهای خود را بر هنرمند آشکار میکند. در چنین نظارهای که عشق به طبیعت بهمثابه صنع الهی و رقم محبوبِ ازلی و جمالِ احدی, مبداءِ آن است, طبیعت, قوّة شهود هنرمند را فعلیت میبخشد و قوّة خیال, شهود هنری را به صورت هنری مبدّل میکند. زیباییِ اثر, عیناً همان صورتی است که نقاش آنرا آفریده است. مبداء حرکتِ دست و قلمِ نقاش, شهود هنرمند است که بهصورت فرم و رنگ نخست در متخیّلة او تحقق یافته و سپس بر پهنة بوم ظاهر میشود.