در طرح مشکلات محیطی شهرها و منطقههای شهری، اکثر برنامههای توسعه محیط که به دنبال تخریب وسیع ساختارهای طبیعی اعمال میشوند، تداخلی بین اصول ساختاری و اصول بهرهوری قلمروهای فضایی پدید میآورند که در نهایت هدایت و کنترل عملکردی ساختهای فضایی-اجتماعی در تولید و بازتولید سامانههای پایدار محیطی را عقیم میسازند. با طرح این مسأله که شبکهبندی نوین شهرها و منطقههای شهری نوع جدیدی از پراکندگی سیمایسرزمینها را در رابطه با تبدیل محلهای اسکان طبیعی به اشکالی مختلفی از پایداری سامانههای بومی-انسانی محیط میطلبد، هدف این مطالعه، ضمن تأکید بر پیوند دانشهای طبیعی با دانشهای اجتماعی و دانشهای مسئول مدیریت منابع سیمایسرزمین، اشاره به حضور دانشهای بومی در شناسایی ارجعیتهای محلی پاسخگو به مشکلات سیمایسرزمین و تعیین نقش اجتماعی گروههای ذینفع در تعالیخواهی عملکرد شبکهسامانههای بومی-انسانی محیط میباشد. روش انجام این مطالعه، برگرفته از نتایج بررسیهای توصیفی-استنتاجی، کتابخانهای طرحریزی شده و روش تحلیلی آن استنتاجی-مدلسازی سازماندهی گردیده است. فرضیه تحلیلی آن در راستای "اتحاد بین علم و سیاست محیطی" و بر مبنای "همبستگی بین علوم مختلف محیطی"، درصدد است چارچوبی عِلمی در ارائه یک برنامه عَملی معرفی نماید تا ضمن مشخص نمودن طبیعت میاندانشی-تبادلدانشی مطالعات تغییر بومشناختی-انسانشناختی سیمایسرزمینها، مفهوم نوین "تعالیخواهی عملکرد شبکهسامانههای بومی-انسانی محیط" در چارچوب مفهومی "برنامهریزی پایداری محیط" را معرفی نماید.