نگارگری مکتب اصفهان را میتوان آخرین مکتب نگارگری سنتی و اصیل ایرانی قلمداد کرد که توانست در مقابل عوامل عدیده بیرونی که معلول شرایط حاکم بر جو آن زمان بوده مقاومت کرده و اصالت های بیبدیل نگارگری ایرانی را حفظ کند. نگارگری مکتب اصفهان هنری انسانمدار یا به تعبیری انسانمحور است که سیطره شکل انسان در آن بدون شک مدلول شرایط ویژهای است. نگاه انفعالی برخی منقدین؛ انسانمحوری آن را به مصادیق ناصوابی از جمله: نگاهی مادیگرایانه و زمینی به انسان؛ شهوتپرستی؛ شاهدبازیمنفی؛ ارضاء حس تفرد و تشخص سفارشدهنده خصوصاً شخص حاکم و بنابراین غالب بودن وجه شاهانه و نمایش ابعاد روانشناسانه افرادی که بعضاً چهره خویش را سفارش میدادند، نسبت میدهند. در مقاله اخیر پس از مرور روال تکامل شکل انسان در نگارگری ایرانی، پارادوکس های موجود در روند بررسی شکل انسان به عنوان عنصری ممتاز در نگارگری مکتب اصفهان به چالش کشانده میشود سپس با استناد به دلایل عمده و ملحوظ در عناصر الهام بخش آن یعنی عرفان اسلامی_ ایرانی، قرائت های بعضاً نادرستی که در این خصوص ابراز داشتهاند را نقد کرده و نهایتاً آن عامل اساسی و تعیینکننده که علت اصلی حضور شکل انسان در نگارگری مکتب اصفهان میباشد را در خاستگاه واقعیاش یعنی عرفان اسلامی_ایرانی جستجو کرده و آشکار میسازد.