تاملی بر شهرسازی دوره پهلوی اول

نویسنده

چکیده

جنبش تجددخواهی در ایران که با شکست مشروطیت، از اصلاحات پایین به بالا ناامید شده بود، تمرکز قدرت رضاخانی را مرکبی مناسب برای خواست‌هایش دید. تجددخواهی اقتدارگرا برای نوپردازی نیازمند طرح بود و قانون؛ منبع مالی و مجری. دیوانسالاری پهلوی در شهرسازی برای پاسخگویی به این نیازها، بلدیه را فربه کرد تا شهر طراحی شده جای شهر ارگانیک را بگیرد که این را لازمة تجدد می دانست و آن را نماد عقب‌ماندگی. این چنین بود که شهرسازی نو به پشتوانه نظری چهار گرایش فکری اصولگرا، بوم گرا، نوواره و نوپردازانه در عمده بلاد مملکت به اجرا درآمد. هر نگرش در مقام اجرا از بیان معماری خاصی بهره می‌برد: تهران زدگی، باستان‌گرایی، سبک کلاسیک اروپا ومعماری مدرن. شهرسازی اینک زبانی نو برای محاوره برگزیده بود. واژگان شهری چون خیابان، فلکه، بازار، تجهیزات شهری، ادارات، مدارس، کارخانجات، شرکت‌ها و پارک‌های ملی در واژه نامه شهرسازی ایران دستخوش تغییر شدند. این مفاهیم با گرامری متفاوت سامان یافتند. دستور زبان جدید شهرسازی بر این اصول بنیان یافت: خیابان‌های صلیبی، الگوی قرن نوزدهم اروپا، توسعه شطرنجی، منطقه‌بندی و فرسوده‌انگاری بافت کهن. طبیعتا مردم نیز درمقام مخاطب متون شهری جدید، خوانشی متفاوت از شهر در ذهن خود داشتند که این نشانگر دگرگونی سیمای شهر در دوره مورد مطالعه است.

کلیدواژه‌ها