زیبایی جاذبه ای است ازلی که هنر پل ارتباط بین آن و انسان است.
درک زیبایی موهبتی است الهی و پایگاهی ذهنی که به عینیت می انجامد و هنر بدون آن کالبدی است بی روح و خالی از جاذبه.
در اینجا از چنین منظری به معماری نگریسته می شود که آمیزه ای است از تمام هنرها. بدین ترتیب تجلی روح زیبایی آن که فرایند معنوی و جلوه ای ظاهری دارد در قالب هرگونه گرایشی (از سنت گرایی گرفته تا واقع گرایی و نوگرایی) تبیین می گردد و به شیوه های نقد و ارزیابی آن - بر پایه مولفه های شناخته شده - اشاره می شود در خاتمه نیز نتیجه گیری به دست داده می شود.