با گذشت نزدیک به دو قرن از حضور تئاتر به شکل غربی آن در کشور و بخصوص با راه اندازی چاپخانه و نشر کتاب و ترجمه آثار نویسندگان بزرگ تئاتر و بالاخره رفت و آمدهای ایرانیان به خارج از کشور ، در مقاطعی تئاتر توانست در مجامع شهری ، از جایگاه ارزنده ای برخوردار گردد ولی هرگز آنطور که باید به رسالت خود دست نیافت و نتوانست نهادینه گردد. از مجموعه فعالیت های تئاتری این دوره، فقط می توان چند نفر را با نام کارگردان شناسایی کرد.
متأسفانه اغلب هنرمندان تئاتر ، رسالت این شغل جدید هنری در تئاتر را نزدیک به مسئولی معین البکاء در اجرای نمایش می دانند. در این مقاله سعی می شود، تاریخ پیدایش این واژه، سیر تحولات و سهم فرهنگ سازی این شغل هنری، رسالت و مسئولیت او را توضیح داده، علت نام گذاری فعالیت های هنرهای نمایشی قرت بیستم به «عصر کارگردان» توسط برخی از دست اندرکاران تئاتر را روشن سازد.
لازم به ذکر است این مقاله سعی ندارد، با بیان این مطلب، سهم و جایگاه درام نویس را در این دوره نادیده گرفته ، به ارزشها و ضرورت حضور ارزنده او در تئاتر خدشه وارد نماید.