تأملی بر بازشناسی هنر آبستره

نویسنده

چکیده

تمامی تاریخ هنر، تا اوایل سده بیستم میلادی، شاهد حضور پر قدرت نقاشی فیگوراتیو و تصویری بوده است. هنرهای غیر تصویری، بیشتر در زمینه هنریهای کاربردی و تزئینی ظهور یافته بود. در اوایل قرن بیستم، نقاش اروپایی از تصویر نمودنجهان محسوس و دنیای عینی روی برتافت و صحنه نقاشی خود را از اشیاء و عناصر قابل شناخت و شکل های شناخته شده در جهان مرئی و ملموس، خالی کرده و به بازتاب دنیای درون خود پرداخت. تغییر جهت از جهان برونی به درون انسان، از بازنمایی شیء به نمایش فرم، نقطه آغازین تکوین بیان نری و شروع ظهور نقاشی غیر تصویری و به اعتباری نقاشی آبستره بود. نقاشی، دیگر تنها وسیله مرئی ساختن جهان مرئی نبود. انعکاس بیانی شکلهای ناب، می توانست وسایل مرئی ساختن طنین درونی چیزها و اهتزازشان در روح آدمی را برای نقاش تدارک بیند. در این دوره، هنرمند نقاش متقاعد شد که اگر هماهنگی های ناب تصویری عاری از تصویرهای عینی یا استعداری باشند،می توانند – درست همانند اصوات ناب موسیقی – روح انگیز شوند. هنرمند ، از تصویرهای طبیعی یکسره چشم پوشیده و خود را کاملاً به نیروی بیانی شکلهای رنگین سپرد.
در این مقاله، ضمن اشاره به انگیزه ها، اندیشه ها و زمینه های پیدایش هنر انتزاعی ، به آغاز کنندگان و گرایشات عمده ظهوریافته این هنر توجه شده است.

کلیدواژه‌ها