طی سه دهه اخیر قرن بیستم، در سیاست ها، نگرش ها و طراحی بخش مسکن ، تحولی سریع و ناگهانی به چشم می خورد. در همین دوره، مناطق تاریخی شهری ، در سطح جهانی مورد عنایت خاص قرار گرفته اند. بر همین اساس سیاستمداران ، نهادهای دولتی، سازمان های غیر دولتی، مهندسان ، معماران و شهرسازان و غیره در زمینه برنامه ریزی و طراحی ساخت و ساز جدید، نوسازی ، مرمت، بازسازی و بهره برداری مجدد از این مناطق، اقداماتی اتخاذ کرده اند. از این عده نه تنها از تخریب مناطق مسکونی سنتی به منظور احداث برجهای رفیع« نوگرایانه» جانبداری نمی کنند، بلکه خواهان حفاظت از این مناطق بوده و درصددند تا در زمین های بایر این مناطق تاریخی ، اقدام به ساخت و ساز کنند. چنانچه برنامه های مسکن در مقیاس کلان در دو نمایشگاه بین الملل ساختمان سازی در برلین،«محله هانزا» در سال 1957 و «طراحی مسکن از طریق ساخت و ساز در مناطق تاریخی شهری » برلین مرکزی و در طول مرز برلین شرقی سابق در سال 1987 را با هم مقایسه کنیم؟، بیشتر متوجه این تغییر نگرش می شویم.
به طور کلی مقاله حاضر علاوه بر درج تجربیات آموختنی از برلین، بر مسائل و امکانات طراحی مسکن مدرن در بافت قدیم شهری تأکید داشته و روش های برنامه ریزی و طراحی ، کاربرد مناسب فنون ومصالح ساختمانی، ابعاد مالی و معماری آن را مطرح خواهد کرد.